چشم انتظار باران (منتظران ظهور)
چشم انتظار باران (منتظران ظهور)
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید / عطر ناب گل حضور مى آید سبز مردى از قبیله عشق / ساده و سبز و صبور مى آید . . .

مانند قوم موسى!( كه اصحاب پيغمبر گفتند : يارسول الله ما مانند قوم موسى نيستيم .) وقتى به نزديك

 

فلسطينكه عمالقه در آنجا بودند رسيدند و ديدند يكعده مردان جنگى در آنجا هستند گفتند : موسى فاذهب انت

و ربكفقاتلا انا وهيهنا قاعدون مااينجانشسته ايم تو و خدا برويد بجنگيد آنجا را تصفيه و از دشمن خالى كنيد ,

خانه راآب و جارو بزنيد , وقتى براى ماخبر آورديد كه هيچ خطرى نيست , فقط بايد برويم راحت بنشينيم و از

نعمتهااستفاده كنيم , ما به آنجا مىآئيم ! موسى گفت : پس شما چى ؟ شما هم وظيفه داريد كه دشمن را

كه خانهشما را اشغال كرده است ازخانه تان بيرون كنيد . اصحاب پيغمبر مانند مقداد گفتند : يا رسول الله ! ما

آن حرفرا نمى زنيم كه بنى اسرائيل گفتند . ما مى گوئيم : يا رسول الله شما اگر فرمان بدهيد كه خودتان را

بدريابريزيد , بدريا مى ريزيم , به آتش بزنيد , به آتش مى زنيم . انتظار فرج داشتن يعنى واقعا در نيت ما اين باشد

كهدر ركاب امام زمان و در خدمت ايشان دنيا را اصلاح كنيم . در زيارت ابا عبدالله ( ع ) مى گوئيم : يا ليتنا كنا

معكفنفوز فوزا عظيما ( كه يك ورد شده براى ما و به معناى آن هم توجه نمى كنيم ) يا ابا عبدالله ! اى كاش ما

با توبوديم و رستگارى عظيم پيدامى كرديم . معنايش اين است كه ا ى كاش ما در خدمت تو بوديم و شهيد

مىشديم و از راه شهادت رستگارى عظيم پيدا مى كرديم . آيا اين ادعاى ما از روى حقيقت است ؟ افرادى

هستندكه از روى حقيقت ادعا مى كنند ولى اكثر ما كه در زيارتنامه ها مى خوانيم , لقلقه زبان است . ابا

عبدالله ( ع )در شب عاشورا فرمود : من اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم .

يكى از علماىبزرگ شيعه گفته بود من باور نداشتم كه اين جمله را ابا عبدالله فرموده باشد به اين دليل كه با

خودم فكر مىكردم اصحابامام حسين خيلى هنر نكردند ,دشمن خيلى شقاوت بخرج داد . اما حسين است ,

ريحانه پيغمبراست , امام زمان است , فرزند على است , فرزند زهرا است . هر مسلمان عادى هم اگر امام

حسين ( ع ) را درآن وضع مى ديد او را يارى مى كرد , آنها كه يارى كردند خيلى قهرمانى بخرج ندادند , آنها كه

يارى نكردند خيلىمردمبدى بودند .

اين عالم مى گويند :مثل اينكه خداى متعال مى خواست مرا از اين غفلت و جهالت و اشتباه بيرون بياورد . شبى

در عالم رؤياديدمصحنه كربلاست و من هم در خدمت ابا عبدالله آمده ام اعلام آمادگىمى كنم .خدمت حضرت

رفتم , سلامكردم , گفتم يابن رسول الله من براى يارى شما آمده ام , من آمده ام جزءاصحابشما باشم .

فرمود : به موقعبه تو دستور مى دهيم . وقت نماز شد . ( ما در كتب مقتل خوانده بوديم كه سعيدبن عبدالله

حنفى وافرادديگرىآمدند خود را سپر ابا عبدالله قرار دادند تا ايشان نماز بخواند ) فرمود :

ما مىخواهيم نماز بخوانيم تو در اينجا بايست تا وقتى دشمن تير اندازى مى كند مانع از رسيدن تير دشمن

شوى .گفتم چشم , مى ايستم .من جلوى حضرت ايستادم . حضرت مشغول نماز شدند . ديدم يك تير دارد به

سرعتبطرف حضرت مى آيد , تانزديك من شد بى اختيار خود را خم كرد , نا گاه ديدم تير به بدن مقدس ابا

عبداللهاصابت كرد . در عالم رؤياگفتم استغفرالله ربى و اتوب اليه عجب كار بدى شد , ديگر نمى گذارم . دفعه

دوم تيرىآمد , تا نزديك من شد ,خم شدم باز به حضرت خورد ! دفعه سوم و چهارم هم به همين صورت را خودم

را خمكردم و تير بحضرت خورد . ناگهان نگاه كردم ديدم حضرت تبسمى كرد و فرمود : ما رأيت اصحابا ابر و اوفى

مناصحابى اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خودم پيدا نكردم . در خانه خود نشسته و مرتب مى گوئيد يا ليتنا

كنامعك فنفوز فوزا عظيمااى كاش ما هم مى بوديم , اى كاش ما هم به اين رستگارىنائل مى شديم . پاى عمل

بهميان نيامده است تا معلوم شود كه در عمل هم اينچنين هستيد يا نه ؟ اصحابمن مرد عمل بودند

نه مرد حرف وزبان .

شهيد مطهري


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

طراحي قالب مذهبي
By salimhost & cluphost